مرثیه ای بر یک رویا

ساخت وبلاگ
1) گاهی در مقابل یه رفتار اشتباه سکوت یا مدارا می کنی و طرف مقابل ، همین انفعال رو تکیه گاهی میکنه برای اون تکرار رفتار و در مقابل این تکرار گاهی باید مقتدر و حاضر جواب بود. اما شوخی روزگار اینکه اگر قبلا ماهانه یا هفته ای همچنین رخدادهایی به وقوع می پیوست در زندگی امروزی ما در عصر بحرانها، بروز این رفتارها روزانه شده. همین مورد، آدمو از ماهیتی متکی بر اندیشه و آرامش و تفکر به طرف ذهنیتی واکنشی و فاقد تفکر و حتی انصاف می بره. تلخ تر اینکه هدف نهایی از تعالی و حقیقت طلبی به تامین منفعت شخصی یا دفاع از موضع شخصی که شاید قابل قبول هم نباشه، می کشونه و شاید دلیلش از نظر من تغییر اجبارهای محیطی به اجبارهای اجتماعی و هنجارها و باید و نبایدها باشه. اگر در گذشته انسان با گرسنگی و درندگان و بیماری می جنگید امروزه هزاران خرده فرهنگ یا ضد فرهنگ مخرب نقش تهدید دارن و جالب تر اینکه اون فرد یه پایه حقیقتی برای حرکت نداشته باشه که در دنیای امروزی می تونیم بگیم دوران قطعی گرایی و ایمان بدون شک گذشته. نتیجه اینکه با فردی پر از شک و تردید روبرویییم که باید با کلی تهدید هم بجنگه در حالی که هنوز چشم انداز روشنی در خط پایان نمی بینه.2) سالها تزم این بود که آنچه مرا نکشد قویترم می سازد و عمیق بودن رو در تحمل، مدارا ، بردباری و سازگار بودن می دونم ولی در زمانه ای که عصیان، نفرت ، خشم، خودخواهی به هر دلیلی یا بی دلیل زیاد شده این شمایل بوداگونه واقعا جواب نمیده. نمیگم به طرف تنها تامین منافع شخصی برم ولی یه مقدار تحرک و تکاپو و حتی احترام به نفس بیشتری نیازه تا در غوغای غوغاییان غرق نشد. به جای تقابل، من حرکت و مسیر مبتنی بر شادی و لذت عمیق رو ترجیح میدم و چه حیف که دیر به این نتیجه رسیدم که کار ب مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 17:56

1) اما دنیای هنر هم دنیای جالبیه. انبوه دنیاهای موازی که میشه در اونها جست و شاداب بود و حتی دیوانه وار تجربه داشت. یکی از این تجارب دیوانه وار گوش دادن و زمزمه همزمان قطعه prophet گری مور بود. قطعه اینکه میشه گفت قله موسیقی راکه و نظیر و مشابهی نداره. همیشه در ذهنم ترکیب اون با داستان پل های مدیسون کانتی اثری طوفانی داشته مثل ترکیب روزی قبل از همیشه و قطعه مرثیه ای برای مادرم ظافر یوسف. تجربه و لذت دیوانگی موقت می تونه خیلی انرزی های منفی مارو از ما جدا کنه و این تاثیر دنیای هنره.2) شوخی روزگاره که ما افرادی که به طرف ما کشش دارند رو نادیده می گیریم و غرورمون رو زیرپای افرادی می اندازیم که اهمیتی به ما نمیدن. محبت داشتن و مهربانی کردن خوبه ولی به شرطی که نوعی چسبندگی عاطفی نبوده و فرمی بیمارگونه نداشته باشد. اگرچه اوایل سخته ولی به جای آبیاری چنین شوره زاری میشه محبت خالصانه خود را خرج فردی کنیم که ارزششو داره و میوه و هدف زندگیمون محسوب میشه یا حتی در صورت نبود همچین فردی برای خودمون ارزش قائل باشیم.3) شرایط خوبه الحمداله و در ترجمه به ریتمی که باید کم کم دارم می رسم و وقتشه بعد مدتها دوباره جدی نوشتن روزانه رو شروع کنم. اما التهاب شروع سال تحصیلی رو دارم و نمی دونم چرا؟ مگه قراره اتفاق خاصی بیفته ( که طبیعتا نمی افته).4) افکار منفی عین شوره اند و ذهن ما مثل زمینی بایر. اگر بر خاک شوره بپاشی اون خاک توانایی بارور بودنشو از دست میده. ساده دلیه که در شوره زار بذر بپاشی و انتظار داشته باشی درخت بارور به عمل بیاد. اول باید ذهن رو خالی از افکار منفی کرد و وجوه مثبت زندگیو دید. اگر کسلی پیاده روی برو و به افراد معلولی فکر کن که توانایی راه رفتن ساده ام ندارن؛ اگر گرفته ای حرکت مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 37 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:17

خونه ما شادی داره توی حوض هاش ماهی دارهکوچه هاش توپ بازی داره گربه های نازی دارهخونه ما گرم و صمیمی رو دیوارهاش عکسهای قدیمیعکس بازی توی ایوون لب دریا تو تابستونعکس اون روز زیر بارون با یه بغض و یک چمدونرفتن از پیش آدمهای نازنین و مهربونخونه ما دور دور پشت کوه های صبورپشت دشتهای طلایی پشت صحراهای خالیخونه ماست اونور آب اونور موجهای بی تابپشت جنگلهای سرو توی رویاست توی یه خواب + نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 21:32 توسط امین ظهورتبار  |  مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 28 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1402 ساعت: 20:04

1) تناوب و رخوت و پکری مشکل خودشکوفاییه و گرفتن مینی پروژه های با محدودیت زمانی می تونه این مشکل رو از بین ببره. احساسم اینکه کار و ترجمه همون موتور محرکیه که می تونه رخوت رو به حاشیه برونه. حداقل امروز و امشب که تونسته. شب در پیشه و لحظات ناب در انتظار.2) احساس می کنم در همون بچگی گیر کردم. میدونی یه زیبایی و عمقی داشت که الان وجود نداره. بازی هاش، کارتون هاش، معماری خونه هاش، آدماش. آدم هاش مهربون و شیرین بودن اونهم بدون اجباری نه عین الان که آدم هاش تلخ کام و تلخ رفتارن و یا مهربونی شون از سر ژست یا قراردادیه. انکار کیومرث پور احم حق داشت که بع رفتن مادربزرگ طاقت نداشته باشه و اونهم بره. بودن در دنیا آدم ها دشواره، گویی چیزی بهشون بدهکاری که همیشه باید خودتو بهشون ثابت کنی . کلافه کنندس نفس کشیدن در دنیای آدم هایی که کمین کردن که یه ایراد جزئی ازت پیدا کنن و با همون کل مختصات دنیاتو بهم بریزن. اما چاره چیه؟ زمانه دشواره و باید به آدم ها حق داد. باید گذاشت و گذشت ...3) همچون رود جاری باش، بگذار از بودنت هر کس به قدر خود بهره مند شود. ببخش، بگذار و بگذر! چون ماهیگیران نباش که روزی پیروزاند و روزی بازنده. و همیشه دلبسته تلاطم دریا و بازی ابرها. بگذار که در مرگ هم پیروز باشی! باشد که در مرگ هم پیروز باشم!4) رویاها آفریده میشن در کنار هم و با هم و انتخاب دشواره عین همیشه و تجسم بخشیدن به رویاها، سایه روشن خیال و تلخکامی ها و زنده نگه داشتن خاطرات!5) این دو بار کرمونشاه خوش گذشت و عجیب بعدش حس مرگ بهم دست داد .عین اون زمان که مادر میره و روزگار تا مدتی برام سیاه و تحمل ناپذیر میشه. کاش اینقدر حساس و رنجور و شکننده نبودم. کاش میشد بیخیال تر و تک بعدی تر می بودم. در این حالت موف مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 42 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 20:23

هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم مرثیه ای بر یک رویا...
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 19:51

1) شانه هایم را به نرمی تکان بده؛ مهربان در دیدگانم نگاه کن و بگو:آسوده باش و آرام بیارام که تمامی تشویش هایت تنها کابوسی گذرا بوده است.2) روزگار دل انگیز و افکار پرشورتر بود. در دهه های 30 تا 50 نسلی طلایی در دنیای هنر وجود داشت که شاید نوشته های احمدرضا احمدی که چیزی مابین شعر و دل نوشته بودیا پاورقی های عامه پسند رجب علی اعتمادی در هیاهوی غولانش گم بود. زمان گذشت و حال نه غولی مانده است و نه خالق جملات جادویی موج نو برجا و نه حتی جانشینی برای پاورقی های پرکشش موجود. اما چه شد که به این نقطه رسیدیم؟ شاید چون عطش و شور گذشته نمانده است. اینکه هنر را هدیه ای برای ایجاد پرسش و تفکر بدانیم و نه کالایی برای فروش.3) خیلی از ماها به واژگانی مانند آزادی، عدالت و عشق اعتقاد داریم که معنی اش در ذهن هرکدام از ماها یکسان نیست. عشق کلمه ای پیچیده و به شدت تفسیر پذیریه. ممکنه از اون به علاقه شدید قلبی یاد کنن یا خواستن دیوانه وار یا فداکاری و دوست داشتن بیش از جان خود. هر تعریف مسیری رو بیان می کنه که به نتیجه متفاوتی ختم میشه. اگر عشق رو نوعی خودخواهی دیوانه وار بدونیم، وصال ممکنه فرد رو تبدیل به پادشاه دنیا کنه و عدم وصال اون رو به موتور نفرت و خشم. خودخواهی بعد وصال لزوما نامش عشق نیست، بلکه در اون عشق ادعا شده تبدیل به قید و بندی میشه که دست و پای عاشق و معشوق رو می بنده و بجای تعهد، محدودیت رو به بار میاره و فردی که مثلا با عشق قرار بود شادش کنیم رو به آسونی تبدیل به فردی افسرده و غمگین می کنیم و بعد می پرسیم چرا؟ به خاطر همین شاید عشق نزدیکی بیشتری با فداکاری داشته باشه، هرچند مترادف و یکسان نیستند. فداکاری یعنی در کنار اینکه یار رو همراهی در مسیر خوشبختی میدونی، خودت رو هم پازلی مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:37

ای خدای درون من، ای نیروی نامنتهاای حضور مطلق، ای سرچشمۀ حیاتمن حیات جاودانه‌ام،چرا که خود را به چشمۀ لایزال تو پیوسته‌ام.اگر زمین و جمله آدمیان از میان بروندو خورشید و جهان‌های بی‌پایان محو و نابود گردندو تنها تو بر جای باشیجملۀ موجودات هستی خود را در تو باز می‌یابند.در حیات جاودانۀ تو جایی برای مرگ نیستو هیچ ذره‌ای را بیم فنا و هراس نیستی نخواهد بود.ذات هستی تویی و جان و نفس عالم توییو آنچه تو هستی هیچ‌گاه از میان نخواهد رفت. + نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت 18:30 توسط امین ظهورتبار  |  مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:37

در خواست از خدا عزت است،اگر برآورده شود نعمتو اگر برآورده نشود حکمت است.اما درخواست از بنده خفت است،اگر برآورده شود، منت استو اگر برآورده نشود ذلت است.پ.ن: پسرم قلب تو آزادهشجاع باش و دنبالش برو + نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 13:31 توسط امین ظهورتبار  |  مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:37

1) همه چیز دعوا و خالی کردن ناراحتی به سر اولی نفری که می رسی نیست. متاسفانه این اخلاقیه که خیلی باهاش برخورد داشتم این روزها. مردم ما زیادی عصبانی و ناراحت هستند. اما من طریقه خودمو دارم نمیتونم جواب های رو با هوی بدم وگرنه فرقی با طرف مقابل ندارم. سکوت بهترین جواب بوده همیشه. زمان بهترین درمانه.2) خداروشکر که ریشه خیلی نگرانی ها که از درون آدمو می جوه و خرد و خمیر می کنه رفع شد. این آرامش خردادماه رو شاکرم و قدر میدونم و میل دارم همین شرایطو ادامه بدم.3) کرونا و ابتلاهای پشت سر هم واقعا بی حالم کرد به خاطر همی ادک رمق باقیمونده رو می زاشتم برای نوشتن. ولی زمانشه دوباره به طرف نقد و تحلیل برگردم و از این موهبت لذت وافرو ببرم.4) خوب یا بد نغمه هایی تنهایی هم بعد از پارت دهم به پایان خودش رسید. حالا زمان زمان کامل کردن بانوی آبیه و دیگر ایده های ارجینال. خب بدرود آریا استارک گرگ جوان!5) تابستون داغ و خوبی در پیشه به شرطی به تنظیمات کارخونه برنگردم و نشه شرایطی که تا زور روی سرم نباشه کاری انجام ندم. + نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 0:16 توسط امین ظهورتبار  |  مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 122 تاريخ : شنبه 15 مرداد 1401 ساعت: 16:52

1) همه چیز دعوا و خالی کردن ناراحتی به سر اولی نفری که می رسی نیست. متاسفانه این اخلاقیه که خیلی باهاش برخورد داشتم این روزها. مردم ما زیادی عصبانی و ناراحت هستند. اما من طریقه خودمو دارم نمیتونم جواب های رو با هوی بدم وگرنه فرقی با طرف مقابل ندارم. سکوت بهترین جواب بوده همیشه. زمان بهترین درمانه.2) خداروشکر که ریشه خیلی نگرانی ها که از درون آدمو می جوه و خرد و خمیر می کنه رفع شد. این آرامش خردادماه رو شاکرم و قدر میدونم و میل دارم همین شرایطو ادامه بدم.3) کرونا و ابتلاهای پشت سر هم واقعا بی حالم کرد به خاطر همی ادک رمق باقیمونده رو می زاشتم برای نوشتن. ولی زمانشه دوباره به طرف نقد و تحلیل برگردم و از این موهبت لذت وافرو ببرم.4) خوب یا بد نغمه هایی تنهایی هم بعد از پارت دهم به پایان خودش رسید. حالا زمان زمان کامل کردن بانوی آبیه و دیگر ایده های ارجینال. خب بدرود آریا استارک گرگ جوان!5) تابستون داغ و خوبی در پیشه به شرطی به تنظیمات کارخونه برنگردم و نشه شرایطی که تا زور روی سرم نباشه کاری انجام ندم. + نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 0:16 توسط امین ظهورتبار  |  مرثیه ای بر یک رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت مرثیه ای بر یک رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfarazona بازدید : 134 تاريخ : شنبه 28 خرداد 1401 ساعت: 17:22